می توانم بگویم مرد غریبه در اتوبوس با سبزه طوری رفتار می کرد که انگار مدت هاست همدیگر را می شناسند. او با چاپلوسی دراز کشید در حالی که دختر داشت دیکش را می مکید و آنها بدون هیچ خجالتی یکدیگر را لعنت کردند. دختر نه تنها سوار اتوبوس شد، بلکه برجستگی های قوی سوراخ خود را از چوب آن مرد نیز احساس کرد.
آمیاک| 43 چند روز قبل
♪ جادو ♪
سرش| 20 چند روز قبل
سبزه می خواست در خوابی شیرین بخوابد، اما هیجانش قوی تر بود. بنابراین او خودش را جلوی دوربین نوازش کرد و بیدمشک و نوک سینه هایش را مالید.
ریچارد| 53 چند روز قبل
من آن را تماشا نمی کنم.
سریندر| 33 چند روز قبل
# دارم میام #
گریگوری| 21 چند روز قبل
منم میخوام لعنت بشم، نه مثل شوهرم، تو بیا و به من فحش نده
لب های کوچک زیبا هستند.
می توانم بگویم مرد غریبه در اتوبوس با سبزه طوری رفتار می کرد که انگار مدت هاست همدیگر را می شناسند. او با چاپلوسی دراز کشید در حالی که دختر داشت دیکش را می مکید و آنها بدون هیچ خجالتی یکدیگر را لعنت کردند. دختر نه تنها سوار اتوبوس شد، بلکه برجستگی های قوی سوراخ خود را از چوب آن مرد نیز احساس کرد.
♪ جادو ♪
سبزه می خواست در خوابی شیرین بخوابد، اما هیجانش قوی تر بود. بنابراین او خودش را جلوی دوربین نوازش کرد و بیدمشک و نوک سینه هایش را مالید.
من آن را تماشا نمی کنم.
# دارم میام #
منم میخوام لعنت بشم، نه مثل شوهرم، تو بیا و به من فحش نده